تولدت مبارک!
چهارشنبه هفته پیش بود که واسه جشن غدیر با بابایی رفته بودیم بیرون ... خیلی حال ندار بودی ... گفتیم حتما خوابت میاد! آخه بعداز ظهر درست درمون نخوابیده بودی ... شب هم رفتیم خونه عزیز ... گذاشتمت اونجا و با بابایی رفتیم بقیه خرید مشهدمون رو تکمیل کنیم!!!!! اومدیم خونه سریع پسرخاله اومد جلو و گفت مهدیار بالا آورده و خاله هم گفت فکر کنم ویروسه! با ترس و دلهره شام خوردیم و سریع رفتیم خونه ... باز هم بالا آوردی و اسهال شروع شد ... چون پسر خاله هم گرفته بود و سه روزه خوب شد ته دلم به خودم امیدواری میدادم که زود تو هم خوب میشی ... ولی اون شب اصلا تا صبح نخوابیدی و نگذاشتی بخوابیم ... فردا هم کارمون فقط پوشک عوض کردن لباس عوض...
نویسنده :
مامان جون
2:04