لبیک یا حسین !
یکی و دو ماهی قبل از محرم باهات سینه زدن رو کار کردیم ولی هرچی ما بیشتر سینه می زدیم تو بیشتر دست می زدی ... تا می گفتیم سینه بزن سریع دست می زدی!!! تا می گفتیم دست دست با خنده سریع دست می زدی ... کلا پایه دست زدن بودی ... سپردم دست امام حسین (ع) ... اول محرم که شد شروع کردی دو دستی سینه زدن !!!! عجیب بود ... واقعاً عجیب بود ... حسین (ع) در لحظه لحظه ی زندگی ما هست و ما نمی فهمیم !!! ده روز تمام بک بودیم! عزاداری های روستا شور و حال دیگه ای داره ... با شیطنت های تو گذشت ... این دومین محرمی هست که در کنار ما هستی ... پارسال محرم از درد زیاد نتونستم عزاداری کنم ... یک سال تمام سنگین بودم ... ...
نویسنده :
مامان جون
18:21