مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

لبیک یا حسین !

1392/8/24 18:21
نویسنده : مامان جون
280 بازدید
اشتراک گذاری

یکی و دو ماهی قبل از محرم باهات سینه زدن رو کار کردیم ولی هرچی ما بیشتر سینه می زدیم تو بیشتر دست می زدی ... تا می گفتیم سینه بزن سریع دست می زدی!!! تا می گفتیم دست دست با خنده سریع دست می زدی ... کلا پایه دست زدن بودی ...

سپردم دست امام حسین (ع) ...

 اول محرم که شد شروع کردی دو دستی سینه زدن !!!!

عجیب بود ... واقعاً عجیب بود ...

حسین (ع) در لحظه لحظه ی زندگی ما هست و ما نمی فهمیم !!!

ده روز تمام بک بودیم!

عزاداری های روستا شور و حال دیگه ای داره ...

با شیطنت های تو گذشت ...

این دومین محرمی هست که در کنار ما هستی ...

پارسال محرم از درد زیاد نتونستم عزاداری کنم ...

یک سال تمام سنگین بودم ...

تا این چند روز ...

خدا رو شکر ...

به خاطر حسین (ع) ...

به خاطر محرم حسین (ع) ...

ازت غافل می شدیم چیزی می شکوندی یا آشغالی می خوردی !!!

الان دیگه شیرینی تو چند برابر شده با چند تا کلمه ای که یاد گرفتی ...

داخ = داغ

بَده بِده بِده = بده

مَن مَن مَن = من هم

آببه= آب

عمممَه = عمه

مَ مَ = مامان

بابابابا = بابا

این ها کلماتی هست که زیاد تکرار میشه و تو یاد گرفتی عسلکم ...

اما همیشه مثل الان ! ورد زبونت شده دوقُل دوقُل دوقُل یا دوگُل دوگُل دوگُل تندتند پشت سر هم تکرار می کنی ...

ما هم تکرار می کنیم و تو می خندی ...

تا کار بد می کنی ما رو می بینی می دوی و فرار می کنی !!!

دری باز باشه سریع جیم می شی و از در فرار می کنی!!!

وقتی نشستی تا بهت می گیم اتل متل دوتا دستی محکم می زنی رو پاهات ما هم برات تا آخر اتل متل می خونیم ...

برعکس شیطنت هات غذات خیلی کم شده ...

یکم هم بک بودیم آبریزش بینی گرفتی ...

قبل محرم دنبال آتلیه بودم ولی وقت نشد ببرمت ،‌ ایشالله همین روزها ...

دوست داریم عسلکم ... بوس

تاریخ: 24/8/92

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

دوست قدیمی
25 آبان 92 15:14
سلام مامان مهدی یار خوب هستیسلام ویژه به آقا مهدی یار گل تولدت مبارک اشالا صد ساله شی
مامان جون
پاسخ
دوست قدیمی؟! دوستت دارم دوست قدیمی ... ممنون دوست جونی