مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

مهدیار و محیا!

1396/4/1 16:02
نویسنده : مامان جون
422 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها سخت مشغول مادری هستم!!!!

برای پسرم! 

و 

خواهری که چند ماهی می شود به جمع عاشقانه ی ما وارد شده و زندگی ما را شیرین تر از پیش کرده!

نه ماه تمام مهدیار هر روز و هر ساعت سراغ به دنیا آمدن عضو جدید خانواده را می گرفت و من مادرانه هر بار با صبوری و خنده جواب میدادم صد و بیست و سه روز دیگر صبر کن! هفتاد و پنج روز دیگر منتظر بمان! پنجاه و سه روز دیگر را بشمار و ...

تا اینکه در بیست ونه آبان ماه هزارو سیصد و نود و پنج خداوند نعمت را بر ما تمام کرد و یکی از فرشته هایش را زمینی کرد؛ در بیمارستان بهار (فاطمیه سابق) شاهرود ، همان جایی که نازنین پسرم زمینی شد! همان ماهی که جانان پسرم متولد شد!

اوایل همه چیز به خوبی می گذشت و بیست شب آرام و خوشحال (سوای دردهای زایمان یا بهتر بگویم سزارین) گذشت ...

اما بیست شب بعدی را محیای ما ، زندگی و حیات ما، شب زنده داری هایش شروع شد و شب زنده داریهایمان را شروع کرد! و ما مجبور به توجه بیشتر به دختری شدیم و پسری اذیت شد و اذیت کرد!

یکی دو ماهی را به سختی گذراندیم! نه دلمان می آمد نور دیده مان را برنجانیم و نه تاب بی تابیهای عشق نورسیده مان را!!!

اما خوبی دنیا این است که می گذرد و گذشت!

اکنون دخترم بزرگ شده و چهار دست و پا می رود و دندان در آورده و از پس خودش بر می آید!!! و پسرم هم مردی شده و برادرانه مراقب خواهرش!

همدیگر را دوست دارند و با خنده ی یکی دیگری می خندد و با گریه ی یکی دیگری می نالد!

حالا جمع چهار نفره ی ما آنقدر زیبا شده که کسی نتواند زشتش کند! حالا جمع چهار نفره ی ما آنقدر آرامش دارد که کسی نتواند بلرزاندش!

و من خوشحالم...

 از خنده های دخترم...

از شادیهای پسرم....

از شکر گفتن های جانانم...

گاهی که دلم می گیرد یا کسی می رنجاندم به مهربانی های خدایم فکر می کنم! به هر چیزی که خواستم و خواست و داد!

همسری مهربان و همراه که هرچه از خوبیهایش بگویم کم است و هر چه سجده ی شکر به جا آورم باز هم حق شکر را به جا نیاورده ام!

پسری که زندگی من را با خنده هایش می سازد!

دختری که زندگی و حیات من نام دارد و هست!

و آرامشی که مرهون خدایم هستم!

 

پسندها (8)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ارشیا
10 تیر 96 22:29
سلام بعد از مدت ها خوش اومدی آفرین به نازنین دوستم و فرشته هاش
مامان ارشیا
10 تیر 96 22:29
روزشار سن محیا رو هم بزار
fatemeh
2 مرداد 96 9:50
خدا نگهشون داره براتون به وبلاگ ماهم سر بزنید
🌸محجوب بانو 💖 آقا ســید🌸🌸محجوب بانو 💖 آقا ســید🌸
28 خرداد 97 0:56
ایییی جووونم چقدددد ناااازن ماشالله ماشالله
❤فاطمه جون❤❤فاطمه جون❤
31 خرداد 97 2:28
وایییییی چه ناز و خوشگلنننن  خدا حفظ کنه این فرشته ها رو راستی خوشحال میشیم به وب مام سری بزنین منتظریمممم ما شما رو دنبال کردیم اگه دوست داشتین و قابل دونستین دنبالمون کنین ​​​​​​​مرسیییی 🌹🌹🌹 💜💜 🌹