انتظار
عزیزکم دوباره سلاممممممم
این روزها همش دلم برات زود زود تنگ میشه، کی میشه زودتر ببینمت، لحظه ای نیست که به یاد تو نباشم..
عزیزکم، پسر نازم دیشب تا صبح خوابم نبرد، عکسای عید نوروز ٩١ رو میدیدم اون موقع تازه تو ٧ هفته بودی اما الان ٣٧ هفته ای، دیگه داریم به آخر با هم بودن میرسیم...
وقتی تو شکممی من و تو یکی هستیم و باید کم کم از این یکی بودن خداحافظی کنیم، دوستت دارم عزیزم، دیشب تا صبح خدا رو شکر میکردم که بدون هیچ مشکلی تو رو به من داده و تا اینجا رسوندتت، ایشالله از این به بعدشم خودش همیشه حافظ و نگهدارت باشه، همه چی رو به خودش واگذار کردم عسلم. بوووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی