فیلم زندگی ما ...
برداشت اول : در مسجد شب احیاء نوزدهم شیطنت میکردی، میگیرمت بغلم تا شیرت بدهم اما سرت را برمی گردانی پایین و با دهان باز آبا آبا آنانانا می کنی و من چشمم می افتد به دندون تازه دراومده ات که لثه رو شکافته و یه کوچولو معلوم میشود... این هم از سومین دندونت بعد از 75 روز !
برداشت دوم : اگر یک روزی می دونستم قراره یه فرزند داشته باشم که فقط سوپ بلدرچین دوست داره و می خوره، با تمام وجود این موجود کوچولو رو دوست می داشتم ! (اَه اَه اَه ... از همه حیووونا متنفرم!!!)
برداشت سوم : نشسته ام روبرویت، دستهایت را می گیرم و بلندت میکنم، قد نشسته ی من از قد ایستاده ی تو یه سر و گردن بلندتره ! و من به این فکر می کنم که چند سال دیگر قد ایستاده ی تو از قد ایستاده ی من یه سر و گردن بلندتر می شود !
برداشت چهارم : بغلت می کنم و روبروی هر چیزی که می رسیم نامش را چندین و چند بار برایت تکرار می کنم، گل، گل ... دیوار، دیوار ... در، در ... میز، میز ... و تو دهان باز به همه چی نگاه می کنی !
برداشت پنجم : می خوابونمت روی زمین و سرم را می گذارم روی سینه ات و صدای قلب نازنینت را گوش می کنم و بعد یهو سرم را بالا می آورم و تو ریسه میروی از خنده ... خوب است، اینطوری هم من صدای قلب جگرگوشه ام را می شنوم و لذت می برم و هم تو از بازی با من شادشاد می شوی و هر دو می خندیم ...
برداشت ... : ... !