مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
محیامحیا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه سن داره

قند عسل مامان و بابا

خاطرات پسر گلم

1391/5/14 11:26
نویسنده : مامان جون
216 بازدید
اشتراک گذاری

regenboograinbow.gif     سلام پسر گلمممممممممم

قند عسلم، شاخ شمشادم، ثمر عشقم ، نفسم، جیگرم ..........

سلام عزیز دل مامان و بابا، ایشالله که سالم و سرحالی عزیزکم

پسر گلم امروز که برا اولین بار دارم خاطراتت  رو مینویسم 26 هفته و 3 روزته ، ببخشید قند عسلم که یکم دیر شد آخه مامانی باید پایان نامه شو تحویل می داد، کلاس زبان هم داشت، و مهمتر از همه  باید اسباب و وسایلمونو جمع می کردیم

آخه میدونی پسرکم، از پا قدم خوب تو ، ما خونه خریدیم ............. خیلی بابایی خوشحاله که پسرمون تو خونه خودمون دنیا میاد...........

الان که دارم برات مینویسم پانزدهم ماه رمضونه و مامانی روزه گرفته ، وروجکشم داره هی مامانی رو لگد میزنه، الهی مامان فدای دست و پای کوچولوت بشه ............

آخ اگه الان بغلم بودی اینقدر می بوسیدمت که لپات قرمز بشه ........

عزیزکم وقتی برا اولین بار بی بی چک گذاشتم و فهمیدم باردارم خیلی خوشحال شدم و نماز شکر خوندم ، بیشتر به خاطر بابایی، آخه بابایی خیلی بچه دوست داشت، وای که چقدر زندگیمونو شیرین کردی عزیزکم، خوش اومدی به جمع دو نفره ی ما..... 

آره قند عسلم، بیستم اسفند بود که بی بی چک گذاشتم و ظهر که بابایی اومد بهش گفتم: راستی مژدگونی بده یه خبر خوب دارم، همه چی حدس زد الا......... وقتی فهمید قراره بابا بشه خیلی خوشحال شد ، اونروز بعداز ظهر رو نخوابیدیم و فقط در مورد تو حرف می زدیم، بعداز ظهر رفتیم آزمایشگاه تا مطمئن بشیم، بعدم رفتیم پاساژ مامانی می خواست شال بخره ، آخه عسلم نزدیک عید بود،  مامانی، اون شب عزیز اینا و دایی و خاله اومدن خونه ما، اما تا جواب آزمایش نیومده بود نمیخواستیم بهشون چیزی بگیم........

 

فردا صبحش مامانی خواب بود که بابایی قبل اینکه بره سرکار رفت جواب آزمایش رو گرفت و برد پیش دکتر، وقتی دید مثبته سریع به مامانی زنگ زد و تبریک گفت.....

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

 بعد از ظهرش هم رفتیم پیش خانم دکتر و سونوگرافی برام نوشت..........

پاره تن مامانی، پسر گل مامانی، عید امسال رو واسه ما خیلی قشنگ کردی، هنوز به کسی نگفته بودیم، عید رفتیم خونه عزیز بعد هم رفتیم بک، قرار بود پنجم فروردین بریم راهیان نور، بابایی مسئول اتوبوس بود، همه جا یادت بودم پسرکم، فقط از شهدا می خواستم برا سلامتی فرزندم دعا کنن.........

بقیه روزا هم با عشق تو زود زود اومدن رفتن تا 19 فروردین که اولین سونوگرافی رو انجام دادم و قلب نازنینت تشکیل شده بود .....که مامان قربون قلب پاک و معصوم پسر گلش بشه، روز بعدش هم رفتم با عمه آزمایش کلی، اونروز بود که به همه گفتیم و همه خوشحال شدن.....

14 اردیبهشت هم دومین سونوگرافی رو همراه با آزمایش ترکیبی 3 ماه اول انجام دادم بازم خدارو شکر بهم گفتن سالم سالمی، الهی من قربونش برم .......

10 خرداد با بابابزرگ و عزیز و دایی و خاله جون رفتیم مشهد، اونجا پیش امام رضا کلی برا سلامتی قند عسلمون دعا کردیم، برات یه لباس خوشگل هم خریدم.......

مامانی 30 خرداد رفت گرگان دانشگاه و روز بعدش سونوگرافی سوم رو انجام داد، عزیزم اونروز 20 هفته بودی و خانم دکتر بهم گفت که پسملی و منم کلی خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم .............

 شکلکهای جالب و متنوع آروین  شکلکهای جالب و متنوع آروین

عزیز دل مامان، من و بابایی تا قبلش همش اسم دختر انتخاب می کردیم چون مطمئن بودیم اگه پسر باشی اسمتو می ذاریم " مهدی یار " تا یار و سرباز امام زمان باشی پسرکم و وقتی هم فهمیدیم پسملی دیگه خیالمون از اسمت هم راحت شد

 قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب   قلب 

آخ چقدر دوست دارم بغلت کنم دست و پاهای خوشگلو توپولوتو ببوسم وقتی به مامانی لگد میزنی....

 

بازم از پاقدم خوب پسر گلم امام رضا 20 تیر یکبار دیگه مارو طلبید و رفتیم مشهد دوباره رفتم برا پسر گلم یه لباس دیگه خریدم، کلی هم این لباسارو می بینم ذوق می کنم، از بس که پسر گلمو دوسش دارم.....

دیگه داره کم کم اذان میشه و مامانی خسته شده ، پسر گلم خوب رشد کن و بزرگ شو سالم سالم بیا بغل مامانی ، دوست دارم قند عسلم ، بوسسسسسسسس

           сердечко   я тебя люблю сердечко 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان آویسا
14 مرداد 91 12:22
سلام ایشاله نی نی نازت به سلامتی به دنیا بیاد خوشحال میشم به وبلاگ دختر منم سر بزنی اگه با تبادل لینک موافقی بهم خبر بده