ایستادن
از اول هفته هر چیزی که بلندتر از دستات باشه و دستت بهش برسه رو میگیری و بلند میشی... انگار دیگه چهاردست و پا بودن رو دوست نداری ، چون همش می خوای بایستی، کار ما هم در اومده... باید خیلی مراقبت باشیم چون یا می افتی رو سرامیک یا لبه های تیزی مثل میز تلوزیون صداتو در میاره...
ولی تا دلت بخواد شیطنت می کنی به حدی که بابایی با این همه صبر و حوصله کلافه میشه!
هر کی می بینت (البته آشنا) میگه آددده آددده و تو می خندی و سریع تکرار می کنی...
برات سوپ بلدرچین درست می کنم که خیلی بیشتر از سوپ ماهیچه بره دوست داری...
تا چایی می خوریم نق نقت در میاد که منم می خوام و مجبوریم یه کوچولو بهت بدیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی