بهانه
عاشق لحظه هایی ام که آروم و بی صدا تو بغلم لم میدی... مثل الان.........
حتی اگه مجبور باشم یه دستی تایپ کنم!
انگار تو هم این لحظه ها رو دوست داری. چون خودتو چسبوندی بهمو جیک نمیزنی و بی حرکتی....
خونه عزیز اینا دزد اومده و بابابزرگ رفته دادگاه و ...
خوب این هم بهانه امروز تا بریم اونجا ببینیم چه خبره!!!!!!!!!!
ما تقریباً هر روز خونه عزیز اینا هستیم، به قول دایی جون : شما بهانه واسه اینجا اومدن نمیخواین که هیچ، گاهی اوقات(!) بهانه میخواین که برین خونتون!!!!!!!!!!
امروز هم مامانی روزه گرفته، هنوز ١٠ روز دیگه روزه قضا دارم و قول دادم به خودم که تا ماه رمضون بگیرم، آخه ماه رمضون پارسال باردار بودم و فقط ١١ روز روزه گرفته بودم. البته شب قبلش هم آب و چایی و سبزیجات و میوه و ... زیاد میخورم تا شیرم کم نشه و مهدی یارم اذیت نشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی